، تا این لحظه: 21 سال و 3 روز سن داره

علی سفید برفی

زردقناريهاي مامان وبابا

1393/2/30 22:40
نویسنده : مامان علی
258 بازدید
اشتراک گذاری

26 ارديبهشت .جمعه 

يازده سال پيش روز تولد علي (26ارديبهشت)مثل امسال افتاده بود جمعه .دقيقه به دقيقه اونروز يادمه به نظرم خيلي زود گذشت حالا علي براي خودش مردي شده تو كارهاي خونه كمك مي كنه ،خريد ميره ،از ال اي مراقبت مي كنه و...

دلت ابي تر از دريا عزيزم ،به كامت شادي دنيا عزيزم ،الهي دايما چون گل بخندي ،شب وروزت خوش وزيبا عزيزممحبت

  بعداز ظهر رفتيم مراسم اولين جمعه خواهر زاده دامادمون كه چند روز پيش  فوت كرده بود .خدارحمتش كنه چون جون بود مراسمش خيلي تو روحيمون تاثير گذاشت واومدني با هانيه ونعيمه پياده برگشتيم .تازه رسيده بوديم خونه كه نعيمه زنگ زد بياين خونه ي ما ومام از خدا خواسته رفتيم وشام هم مونديم .خجالت(از ما خواست شوهر مهندس من بره ظرفشويي اونارو وصل كنه ظرفشويي شون خيلي جالب بود حتي من سر ظرفشويي شون كاملا ضايع شدم .ديدم فقط يك دكمه داره زنگ زدم از دختر عمه ام كه از اونا خريده بوديم  تايمرهاشو بپرسم چه با افاده هم مي گم مال ما روش تايمر داره مثلا فلان برنامه مال فلان ظرفه ودختر عمه ام به شوخي گفت برو پولاتو يواش يواش جمع كن ووسايل دمده ي خونتونو عوض كن اينا اتو ماتيكن خود دستگاه تايمرو مشخص مي كنه وخود دستگاه تشخيص تايمو ميده گریهگریهگریه ) 

ال اي وعلي در راه رفتن به خونه خاله نعيمه

 

پسندها (1)

نظرات (0)