، تا این لحظه: 20 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

علی سفید برفی

ادامه ي خاطرات شهريور 1393

1393/7/11 22:13
نویسنده : مامان علی
476 بازدید
اشتراک گذاری

19شهريور با عمو جلال اينا (دوست وهمكار بابا )رفتيم  پارك  منظريه واز اونجام رفتيم براشام.امروز روز خوبي بود .ياد ايام كرديم .ياد روزهايي كه تو زنجان بوديم و....زنجان هشت سال زندگي كرديم  .خاطرات خيلي خوبي از زنجان ومردمش داريم ولي نميدونم چرا جور نميشه ال اي رو ببرم زنجان ال اي هم زنجانو ببينه .وخودمون هم به ياد گذشته بريم بلوار ازادي،پارك ملت و...علي خاطرات خوبي از زنجان توذهنش حك شده برا تجديد خاطرات خوب علي هم كه شده بايد يك بار برنامه بذاريم بريم .

تو رستوران يك خانمي بود كه صورت بچه ها رو نقاشي مي كرد .اينم عكس بچه ها بعداز نقاشي چهره (عسل جان دختر عموجلال وخاله فرزانه ،ال اي،علي)

20شهريور قرار بود بريم خونه انا .بابا صبح موقع رفتن بهم گفت  وسايل استخرم بردار ظهر مي خوام علي رو ببرم پارك آبي.علي هم كلي ذوق كرد وقتي بهش گفنم قراره بره پارك آبي.من وبابا سعي مي كرديم تو آخرين روزهاي تعطيلات هر كاري از دستمون بر مياد بكنيم تا به علي خوش بگذره وسال تحصيلي رو با انرزي شروع كنه .محبت

علي جلوي پار ك آبي.(حدود هفت ساعت تو آب بودن ؛ديگه استخر تايمش تموم شده بود ه ومي خواسته ببنده اينا از اب در اومدن)

علي جان!

زندگي آرام است ،متل آرامش يك خواب بلند

زندگي شيرين است ،متل شيريني يك روز قشنگ

زندگي رويايي است ،متل روياي يك كودك ناز

زندگي زيبايي است ،متل زيبايي يك غنچه باز

زندگي تك تك اين ساعت هاست

زندگي چرخش اين عقربه هاست

زندگي راز دل مادر من

زندگي پينه ي دست پدر است

زندگي متل زمان در گذر است .....

شروع فصل پاييز مبارك .اميدوارم امسال هم متل سالهاي قبل خوب درس بخوني ومايه افتخار من وبابابشي .

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)