، تا این لحظه: 20 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

علی سفید برفی

خاطرات مرداد ماه1393

7مرداد مصادف بود با عيد سعيد فطر. مسافر ،به مقصد رسيده.وبار ،به منزل .كاروان رمضان ،در منزل فطر توقف كرده است .صداي پاي عيد مي آيد. امروز دايي نادر اينا اومدن تبريز. 8مرداد چهارشنبه ، مصادف بود با دومين روز تعطيلي به مناسبت عيد فطر وتولد ال اي خانوم ما مام به اين مناسبت مهموني شام كوچيكي ترتيب داديم وخواستيم به اين مناسبت شاد دورهم باشيم . البته خاله جون اينا وخاله نعيمه اينا از چند روز پيش رفته بودن  مشهدوجاشون حسابي حسابي خال بود. منم تدارك شام  مفصلي ديده بودم وسعي كرده بودم به قول خودمون سنگ تموم بذارم مراسم دوتا مشكل داشت : 1.من مهمونامودعوت كرده بودم غافل از اينكه اون روز اكثر قناديا ب...
20 مرداد 1393

تيرماه 1393

3تير .سه شنبه كو كو سبزي وآش دوغ پختم ورفتيم دنبال عزيز وعمه اينا ورفتيم شاهگلي .بيشتر از ما به بچه ها خوش گذشت 5تير .پنج شنبه ناهار خونه مامان بوديم بعد از ظهر ديدم مامان علي وال آي رو صدا ميزنه كه زود بياين ببينين چي اومده .منم با هيجان رفتم وديدم از پنجره يك كبوتر كوچولو اومده تو ورفته رو تابلو نشسته .علي كبوترو گرفت وبا ال اي تا عصر بااون بازي كردن وبعدش برد وگذاشت پشت بام چون خونشون اونجابود . خدامي گويد :تواي زيباتراز خورشيد زيبايم تواي والاترين مهمان دنيايم بدان آغوش من باز است شروع كن يك قدم با تو تمام گامهاي مانده اش بامن . خدايا كمك كن چتر گناه را در باران رحمت رمضانيت بسته ...
16 تير 1393

تولد

10ارديبهشت سال 1393 علي جان: هميشه لبخند بر لبانت ،عشق در قلبت ،لطف در نگاهت،محبت در چهره ات،وحق در زبانت جاري باشد. قبل از ظهر رفتيم ملاقات مامان يكي از دوستهاي دوران دبيرستانيمون خيلي ناراحت شدم مامانش با وجود اينكه ميان سال هست ولي چند ساله مريضه .خدابه همه ي مريضا شفاي عاجل بده. درسته بيست وششم ارديبهشت  تولد عليه اما چون امتحانات پايان ترمش اون موقع بود تولد علي رو دهم ارديبهشت گرفتيم كه روز تولد من وخاله نعيمه است يعني با يك تير دو نشون زديم . اينجا خاله هانيه كيك علي رو مياره وار مان هم برف شادي رو ميزنه وعليم اون گوشه معلومه با ذوق نشسته به خاله وارمان نگاه ميكنه ...
17 ارديبهشت 1393

رفتن به پارک الغدیر فتح آباد

جمعه 12 ارديبهشت  روز معلم هرسال خاله جون  مارو دعوت كرده بود دستشون درد نكنه سنگ تموم گذاشته بودن .كار دنيا برعكسه به جاي اينكه ما به مناسبت روز معلم خاله جونودعوت كنيم وسور بديم اونا مارو دعوت مي كنن . دست دايي ناصر هم درد نكنه كه بلال گرفته بود وبچه ها سر كباب كردن بلال ها كلي ذوق كردن     علي سر درست كردن كباب مثل هميشه  كمك مي كرد اينجا داره اتيش گردونو حاضر ميكنه روز خيلي خيلي خوبي بود .خداروشكر ودست خاله جون اينام درد نكنه خيلي زحمت كشيده بودن . ...
13 ارديبهشت 1393

نوروز 1393

برا تحویل سال همه کارامونو انجام داده بودیم و سر سفره ی هفت سین منتظر تحویل سال بودیم . امیدوارم سال بر خیر وبرکت وبراز شادی برای همه باشه سالی باشه که هیچ کس مریض نشه ، هیچ کس عزیزی رو از دست نده ،برا هیچ کس اتفاق بدی نیفته ،وهرکی هر مشکلی داره تو این سال به لطف خدا مشکلش حل بشه ،هرکس قرضی داره ،قرضاشو بده ، همه ی مستاجرا صاحب خونه بشن و... علی سفره هفت سینمونو چیده بود . این سبزه رو هم آنا برامون درست کرده بود . اینم گوشی هم  عیدی من وبابا به علی جانه   بعد تحویل سال با  آنا اینا خاله هانیه اینا ودایی ناصر اینا رفتیم عید دیدنی خونه خاله ی من . روز اول فروردین هم رفتیم خونه ی مامان بزرگ علی (مامان بابا ...
1 ارديبهشت 1393

سیزده بدر سال 1393

امسال برا سیزده بدر باآنا اینا و خاله ها رفتیم مره خونی سرد رود حدود ساعت دوازده رسیدیم . علی خیلی زود چند تا دوست پیدا کرد و با هم مسابقه ی طناب کشی گذاشتن .   اینجام ال آی در حال کمک به علی هستش   واینجا در حال تشویق داداش علی چه احساساتی به خرج می ده     مره خونی  منظره ی زیبایی داشت که خاله هانیه جلوی آبشارش  چند تا عکس از علی گرفت .     اینم اضافه کنم علی مثل همیشه مثل یک مرد بهمون کمک کرد از شستن ظرف گرفته تا درست کردن ناهار     ساعت هشت ونیم هم رسیدیم خونه .خدارو واقعا شکر می کنم که امسال ...
1 ارديبهشت 1393
1