سفریکروزه به مراغه
آقای تمدن (که اهل مراغه هستند)وبابا تو دانشگاه زاهدان هم دوره بودن بعد از فارغ التحصیلی هر کدوم به شهر خودشون بر می گردن .بعد یک سال بابا تو آزمون استخدامی بیمه قبول میشه ومحل خدمتشو زنجان اعلام می کنند بابا می گه همون روزاول تو بیمه ی ایران زنجان با آقای ظریفی آشنا شدکه ایشونم اهل تبزیز بودن وده روز قبل از بابا به زنجان رفته بودن ایشون مثل بابا یک نیروی جدید الاستخدام بودکه محل خدمتشونو زنجان اعلام کرده بودن بابا می گه همون روزای اول با افای ظریفی تو خیابان انقلاب زنجان قدم می زدیم که آقای تمدنو دیدیم بعد کلی سلام واحوال برسی دیدیم آقای تمدن هم تو زنجان مشغوله خلاصه سه تایشون یک خونه اجاره می کنن ومیشن هم اتاقی و....بعدا ما از طریق آقای تمدن با چند خانواده ی دیگه که اهل مراغه بودن آشنا شدیم و...یکی از اون دوستای خوبمون خانواده ی آفای بابایی بود که چند روز بیش خانم اقای بابایی زنگ زد که بابای آقای تمدن فوت کرده وما با آقای ظزیفی اینا از تبریز برای شرکت در مراسم ترحیم به مراغه رفتیم .
اینم یک عکس از سالها قبل با دوستای مراغه ایمون از چب به راست بابا .آقای ظریفی . آقای تمدن .آقای بابایی . آقای نجیبی
10بهمن .بنجشنبه
اول رفتیم بتاب تا ناهار اونجا کباب بناب بخوریم جاتون خالی واقعا خوشمزه بود .اینجا بچه ها منتظر آوردن غذا هستن
بعد مسجد رفتیم مقبره اوحدی مراغه ای البته علی قبلا هم مراغه رو دیده بود تو عروسی برادر خانوم آفای بابایی (صمد آقا وسحر خاتوم )