خاطرات مرداد ماه1393
7مرداد مصادف بود با عيد سعيد فطر.
مسافر ،به مقصد رسيده.وبار ،به منزل .كاروان رمضان ،در منزل فطر توقف كرده است .صداي پاي عيد مي آيد.
امروز دايي نادر اينا اومدن تبريز.
8مرداد چهارشنبه ، مصادف بود با دومين روز تعطيلي به مناسبت عيد فطر وتولد ال اي خانوم ما
مام به اين مناسبت مهموني شام كوچيكي ترتيب داديم وخواستيم به اين مناسبت شاد دورهم باشيم .
البته خاله جون اينا وخاله نعيمه اينا از چند روز پيش رفته بودن مشهدوجاشون حسابي حسابي خال بود.
منم تدارك شام مفصلي ديده بودم وسعي كرده بودم به قول خودمون سنگ تموم بذارم
مراسم دوتا مشكل داشت :
1.من مهمونامودعوت كرده بودم غافل از اينكه اون روز اكثر قناديا بسته است يك درصدهم احتمال نمي دادم سر سفارش كيك به مشكل بر بخوريم تازه فكر مي كردم اون روز عيده همه قناديا بازن وسفرش قبول مي كنن .خلاصه چشمتون روزبد نبنه با هزار مكافات خاله هانيه وعمو وحيد يه كيكي پيداكردن كه به قول خاله هانيه عشقولانهبود چون روش نوشته بود لاو.
ولي باز من خيلي خيلي خوشحال شدم كه مراسم بي كيك نموند .بيچاره ال اي مي گف كيكم طرح سيندرلا باشه .ولي سفرش قبول نكردن...
2.كلي بادكنك خريده بودم كه همه اش سوراخ داشت وقسمت نشد بادكنك آويزون كنيم ..
اينم عكس كيك عشقولانه ي ال اي خانوم ما
وچندتا عكس از مراسم بعد شام
واما يك عكس به ياد ماندني...
9مرداد.پنج شنبه ،به مناسبت اومدن دايي نادراينا دايي ناصر اينا همه مونو براشام دعوت كرده بودن .خيلي خوش گذشت ولي باز جاي خاله جون اينا وخاله نعيمه اينا خالي بود.
10مردا .جمعه ،هم خاله هانيه به مناسبت اومدن دايي نادر اينا همه مونو دعوت كرده بودن رستوران سنتي اطراف سردرود برا آبگوشت .
بعد شام هم رفتيم پارك عباس ميرزا .خيلي خوش گذشت .خداروشكر.
13 مرداد - ائل گلي
جمعه 17 مرداد