، تا این لحظه: 21 سال و 3 روز سن داره

علی سفید برفی

خاطرات 1389

1392/7/4 10:06
نویسنده : مامان علی
227 بازدید
اشتراک گذاری

نوروز ١٣٨٩.(سال گاو)

همه باهم رفتیم کرمانشاه .و برگشتنی از همدان برگشتیم.

عکس علی در طاق بستان

مقبره ی ابوعلی سینا

علی جلوی مجسمه ی شیر سنگی در همدان

نوروز 89- قصر شیرین

 نوروز١٣٨٩.باغلارباغی .تبریز 

بعداز برگشتن ما به تبریز دوستامون از زنجان اومدن دیدن ما (مریم خانم اینا وخانم بنیادی اینا) یادش بخیر زنجان ،چون همه مون غیربومی بودیم وفامیلی او نجا نداشتیم باهم اکیپ درست کرده بودیم وشده بودیم یک خانواده .چه شب نشینی هایی که نداشتیم چه سفرهای یکروزه ای که نداشتیم چه سورپرایزاکه براهم نداشتیم چه مناسبتهایی که باهم ودورهم گذرو ندیم تا دوری از خانواده  هامون رو فراموش کنیم.بامن حرف نزناسترسقلبقلبقلب

 اردیبهشت١٣٨٩تولدعلی .تبریز.

تولد٨ سالگی علی

علی خیلی طرح این کیکشو دوست داشت از چند وقت مو نده به تولدش می گفت که من این شخصیت کارتو نی رو برا کیکم می خوام.

  تابستان ١٣٨٩باآناو آقاجون رفتیم مشهد.اولین باربود که مشهدمی رفتیم.باقطار رفتیم ،ماه رمضان بودوما میلاد امام حسن در مشهد بودیم خیلی باصفابود.

٣شهریور.چهارشنبه .جلوی هتل رضو یه که هتل بیمه ی ایرانه، این عکسو گرفتیم.  

 

تابستان ١٣٨٩.فیلم کره ایی میدادبه اسم افسانه ی جومو نگ علی عاشق جومو نگ بود واین لباسارو به اسم لباس جومو نگ می فروختن ومام برا علی گرفته بودیم علی وقتی این لباسارو تنش می کرد فکر می کرد یک جومو نگ به تمام معنی شده.مژه

پایین آپارتمو نمون این  عکسو گرفتم.

اواخر شهریور سال 89- علی به همراه رضا و سینا ( پسرهای دخترعموی مامان که اومده بودن

خونمون این عکس رو گرفتیم )



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)