خاطزات 1392
6 مهر .شنبه
طبق معمول همیشه آنا زحمت کشیده بود و همه رو برا شام دعوت کرده بود .
همه به ما میگن شما خیلی خانوده ی مهربون وگرمی هستین و به نظر من این بر میگرده به پدر ومادرمون
واقعا دست آنا درد نکنه که باعث میشه ما اکثر روزا دور هم جمع بشیم .بچه ها یکم با هم بازی کنن .
بزر گتر ها با هم حرف بزنن وزندگیمون از روز مرگی در میاد .(ولی همه ی مامان وبابا ها این زحمتو به خودشون نمیدن ،بعضی خانواده ها دوربرم هست که سالی یکبارم دور هم جمع نمیشن واین بر میگرده به ضعف مدیریت یا عدم مدیریت بزرگای خانواده که حتی مناسبت های خاص (عید نوروز ،رمضان ،روز مادر و...) هم امکان نداره بچه ها شو نو دور هم جمع کنن .وزحمت یک شام .یا ناهارو به خودشون بدن )
یک خبر خوب
خاله هانیه هم برا پارلا (دختر خاله ی ال ای وعلی وارمیا و بلاگ باز کرد .درسته هنوز ناقصه ولی اگه سر بزنین و نظرات سازندتو نو بذارین ممنون میشیم .(ادرس و بلاگ پارلا :پارلا درخشش زندگی ما )
چهارشنبه 17 مهر
خاله هانیه همه رو به مناسبت روز جهانی کودک دعوت کرده بود خونشون تا بچه ها دور هم باشن و خوش بگذرونن.
دست گلش درد نکنه
24 مهر .چهارشنبه -روز عید قربان
به رسم هر ساله نهار خونه خاله رضوان بودیم که بهمون خیلی خوش گذشت .دستش درد نکنه . حسابی تو زحمت افتاده بود .
جمعه 3 آبان
رفته بودیم وادی رحمت .اینجام سر خاکه بابا بزرگه که خدا رحمتش کنه .
جمعه 3 آبان
بعد از برگشتن از وادی رحمت همه بچه را بابا برد کوه عون ابن علی .
البته بماند که همش درگیر این وروجک ها بودم که این ور و اون ور نرن و فقط پشت سر من حرکت کنن .
چه زود هم خسته شدن