رفتن به پارک منظریه
دو شنبه 3 تیر (نیمه شعبان)
چون با بایی هم خو نه بود وقت کردیم یکم به کار های عقب افتاده ی خو نه برسیم ،درسته خسته
شدیم ولی به خستگیش می ارزید.عصر بابا یک چای دم کرد وآورد خوردیم که کلی خستگیمو نو
بر طرف کرد ،تازه از خوردن چای تمو م شدیم که خا له ها نیه زنگ زد که تا ده دقیقه حا ضر بشین میایم
دنبا لتون بریم پارک.
،راستش خود من هم هوای بیرون رفتن کرده بودم
خا له ها نیه برا بیماری ال آی براش یک جفت کفش خر یده بود ،و به علیم قول دا ده بود که ببره شهر
بازی (چون علی خیلی شهر بازی رو دوست داره)طبق همون قول رفتیم پارک منظریه تا علی سوار وسا یلا بشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی